معنی تندروی سیاسی

حل جدول

تندروی سیاسی

رادیکال


تندروی در سیاست

رادیکالیسم


سیاسی

پولیتیک

دیپلماتیک

پلتیکی

مترادف و متضاد زبان فارسی

تندروی

سرعت،
(متضاد) کندروی، افراط،
(متضاد) تفریط

فارسی به عربی

تندروی کردن

تشدَّدَ تشَدُّدا، تَطَرَّفَ تَطَرُّفا


مهار سیاسی

اِحْتِواءُ سیاسی

فرهنگ معین

سیاسی

[ع.] (ص نسب.) منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی.

فرهنگ عمید

سیاسی

مربوط به سیاست،
کسی که به کارهای سیاسی بپردازد و سیاست را پیشۀ خود سازد،

لغت نامه دهخدا

سیاسی

سیاسی. (ع اِ) ج ِ سیساء، جای پیوند مهره های پشت و جای برنشست و از ستور و سر کتف اسب و مهره ٔ پشت خر. (آنندراج) (منتهی الارب). || (ص نسبی) منسوب بسیاست.

عربی به فارسی

سیاسی

سیاستمدار , اهل سیاست , وارد در سیاست


جغرافی سیاسی

وابسته به جغرافیای سیاسی


اِحْتِواءُ سیاسی

مهار سیاسی

فارسی به ایتالیایی

سیاسی

politico

معادل ابجد

تندروی سیاسی

811

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری